راستش یه عالمه تایپ کردم اما پرید فقط اینکه دلم گرفته خیلی هم گرفته
برام سخت نبود که تو وبش برای من اینا رو نوشته حتی درد نداشت برام نوشته بود ازت متنفرم دردم از اونجاییکه خود کرده را تدبیر نیست خودم کردم و حالا من موندم و عذاب وجدان
خیلی وقته دستات اون دستای قدیم نبود خیلی وقته جای دستای منو قدم زدن و یه عالمه حرف زدنو دیگران گرفته بودن حرفی نبوده و نیست
دلم برای بهاری گفتنت تنگ شده
به قوله خودت شرم کم ، خیلی وقته خیر و شرم از سرت کم شده بازم حرفی نیستتاحالا به هر دوستی صمیمی شدم یه جوری ازم دور شد
این دنیای مجازی رو برا همین دوست دارم
برای بعضی دردها نه می توان گریـه کرد نه می توان فریـآد زد
برای بعضی دردهآ فقط می توان نگـاه کرد لبخند زد و
بی صدا شکست.........!
پستم خیلی مبهم بود ببخشید راستش برا دلم نوشتمش
رفتم تو وب نوبهار یه مطلب نوشته بود خیلی خوشم اومد برید حتما بخونید اینجاست
چقد خوبه همچین آدمایی هم هستن که آدم هنوزم وقتی نفس میکشه بوی ناب آدمیت رو بشنوه
اگه کسایی مثل اینا نبود مگه میشد نفس کشید ، امروز چقد عذاب کشیدم واسه خاطر یه نفر که هیچ ارزشی هم نداشت به خاطر اون مجبور شدم وبلاگ قبلیمو ببندم
دلم واقعا بوی ناب انسانیت می خواد
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود گشته ایم ما
گفت آن که یافت می نشود آنم آرزوست
سلام
هرچند مطالبم اینجا بهم ریخته ولی چه می شه کرد
خدا باعث و بانیه این خانه به دوشی رو کچل کنه بفرست صلوات بلندی و به سلامتی دوست جونایی که تو دلشون فحش نمی دن صلوات دومو بلند تر بفرست