-
وبلاگ
شنبه 25 شهریور 1391 14:20
زین پس به اینجا مراجعه فرمایید بهار
-
و این گونه بود که...
سهشنبه 7 شهریور 1391 14:14
سلام یه روز تو خونه نشسته بودم خیلی دل به نشاط پاشدم شماره فاطمه دوستمو از تو گوشیم برداشتم تا با اون یکی خطم بهش زنگ بزنم یه حال و احوالی بکنم مثلا گوشی رو برداشتم اسمس دادم من : فاطمه جان سلام یه زنگ بزن ( خودتون پرور هستینا ما با فاطمه این حرفا رو نداشتیم یعنی داشتیما اما من شارژم در حدی نبود که بتونم بهش بزنگم )...
-
سلام سلاممممممم
شنبه 4 شهریور 1391 13:54
سلام به همه دوستای گلم یک هفته تمام خونه مادری بودم جای همتون خالی خیلی خوش گذشت عروسی دختر عموم بود کلی قریدیم البته من از عروسی خودم تا این عروسی دختر عموم هیچ عروسی نبود که بقریم بعد سر این عروسی حسابی تلافی کردیم راستش واسه حنا بندونش آقای داماد تشریف آوردن تو اتاق و دیگه نمی رفت بیرون انقده بد بود تا آخره شب که...
-
حرف
شنبه 21 مرداد 1391 12:34
حرفـــــهایی هستـنــــــد از جنــــسِ شیـــــشه....؛ زود میشکنند؛ اما ناجور می بُرند....
-
ماشی می آید
دوشنبه 16 مرداد 1391 16:44
سلام به همه دوستای گلی که تو این مدت که نبودم فراموشم نکردن اول از همه بگم خیلی دوستون دارم خیلی سیستمم درست شد اما متاسفانه هادرم به کل سوخت یه عالمه عکس و فیلم پرید از همه مهمتر عکسای عقد و عروسیم بود خیلی دلم سوخت این هاردم یه چیزی حدود ۲۳۰ تومن خرج رو دستم گذاشت حالا بگم چی باعث سوختگی هاردم شد باورتون نمیشه سیم...
-
باز هم ماشی تقلبی!!
دوشنبه 9 مرداد 1391 02:42
سلام به همه ی دوستای خوب ماشی خانوم بله، باز هم منم و متاسفانه هنوز هارد ماشی درست نشده، یعنی بهتر بگم اگه اشتباه متوجه نشده باشم درگیر کارای برگردوندن اطلاعات هارد قبلیشون هستن و خب اونجوری که ماشی به من گفته این روند یه کمی طول میکشه و متاسفانه معلوم نیست که کی لپ تاپش درست میشه و میتونه بیاد نت باز. دیگه از من...
-
ماشی از نوع تقلبی!
دوشنبه 19 تیر 1391 15:30
سلااااام بچه هاااااااااا!!! خوبید خوشید سلامتید؟! خوش میگذره!!!؟!؟ الان همه تون خوشحالید که من برگشتم؟! شاد شدید؟! واقعا؟؟؟ الان اشک شوق توی چشماتون حلقه زده؟!؟ آره واقعا؟!؟؟؟!!!!!!!!! نـــــــــــــــــه بچه ها نـــــــــــه تروخدا!! من اصلا راضی نیستم، نه ه ه ه ه نکنید این کارو. نه نه نه تروخدا. گریه نکنید! آخه...
-
منو سیستم خ ا ک ب ر س ر ی
شنبه 10 تیر 1391 18:28
سلام بچه ها سیستمم داغون شده یه مدت نمیام نت الانم کافی نتم نظراتونو با گوشیم می خونم دوستون دارم فعلا بای همگی
-
عینک
چهارشنبه 7 تیر 1391 12:42
تصور بفرمایید من در آشپزخانه سرگرم پخت غذا برای شب هستم راشی هم تو حال لم داده پایین مبل تو حالت خواب و بیدار یه لحظه برگشتم ساعتو نگاه کنم دیدم عینکم به چشمم نیست زیر غذا رو کم کردم که بیام عینکمو بردارم کل خونه رو زیر و رو کردم آقا نیست که نیست نا امیدانه اومدم تو آشپزخونه داشتم فک می کردم آخرین بار کجا گذاشتم یادم...
-
بابا لنگ دراز
سهشنبه 6 تیر 1391 15:28
بابا لنگ دراز عزیزم تمام دلخوشی دنیای من به این است که ندانی و دوستت بدارم! وقتی میفهمی و میرانی ام چیزی درون دلم فرو میریزد ... چیزی شبیه غرور! بابا لنگ دراز عزیزم لطفا گاهی خودت را به نفهمیدن بزن و بگذار دوستت بدارم ...... بعد از تو هیچکس الفبای روح و خطوط قلبم را نخواهد خواند ... نمیگذارم ... نمیخواهم ...! بابا لنگ...
-
خدا
سهشنبه 6 تیر 1391 12:32
من خدایی دارم، که در این نزدیکیست… نه در آن بالاها! مهربان، خوب، قشنگ… چهرهاش نورانیست گاهگاهی سخنی میگوید، با دل کوچک من، سادهتر از سخن ساده من او مرا میفهمد! او مرا میخواند، او مرا میخواهد، او همه درد مرا میداند… یاد او ذکر من است، در غم و در شادی چون به غم مینگرم، آن زمان رقصکنان میخندم… که خدا یار من...
-
بهزیستی
دوشنبه 5 تیر 1391 11:11
چند وقت پیش به سرم زد که بریم یه سر به بچه های بی سرپرست و خانه سالمندان بزنیم شاید از دستمون بر نیاد که بچه ای رو تهت ( یا تحت ؟)سرپرستی خودمون بگیریم اما می تونیم بهشون سر بزنیم یا بریم پیش پدربزرگ مادربزرگا زنگ زدم ۱۱۸ و شماره بهزیستی رو گرفتم به بهزیستی که زنگ زدم گفتن باید برید دفتر امور شبه خانواده و از اونجا...
-
تاوان
چهارشنبه 31 خرداد 1391 12:00
تـــــاوان حرفــــهایی که نمی تونی بـــــگی؛ تــــــارهای سفیـــــــدیـه که یه شَبـــه لابلای موهــــــــات به وجــــود میــــــاد
-
مخاطب خاص = کپلی
سهشنبه 30 خرداد 1391 13:13
مخاطب خاصمو از این به بعد با اسم کپلی صدا میکنم پریشب خیلی خواب بدی برا کپلی دیدم صبح بهش اس دادم کجایی؟ خواب بد دیدم مواظب خودت باش اسمس داد مسابقه داریم تو سالنم نگرانم نباش همه چی مرتبه خیلی حس خوبیه که کپلی رو دارم یکی بچه ها تو پست قبلی که برای مخاطب خاص گذاشته بودم برام نوشته بود تو که شوهر داری مخاطب خاص دیگه...
-
اخلاق های خ اک بر س ری
یکشنبه 28 خرداد 1391 15:35
من دلم خواست تو یه روز سه تا پست بزارم اصن حرفیه؟ از وقتی اومدم تو جمع این قوم ظالمین با یه زبون آشنا شدم به نام ایما و اشاره ، آشنایی دارین که باهاش؟ راستش اصلا تو کت من نمیره این زبون ،انقده که مزخرفه مخصوصا زمانایی که من نباید چیزی بفهمم آی زورم میاد آی زورم میاد بعضی وقتا یه چی می گن منم نمی فهمم اما به روی خودم...
-
خبر به دورترین نقطه جهان برسد
یکشنبه 28 خرداد 1391 15:08
خبر به دورترین نقطه جهان برسد نخواست او به من خسته بی گمان برسد شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت کسی که سهم تو بوده به دیگران برسد چه میکنی اگر او را که خواسته ای یک عمر به راحتی کسی از راه ناگهان برسد رها کنی برود از دلت جدا باشد به آنکه دوست ترش داشته به آن برسد رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند خبر به دورترین نقطه...
-
قالب جدید
یکشنبه 28 خرداد 1391 13:02
داشت کم کم ثبات شخصیتیم زیر سوال می رفت که تصمیم راسخ گرفتیم یه حرکتی بزنیم و یک عدد قالب بسازیم برای خودمان [آیکون ماشیمارو با نیش تا بناگوش باز] و در ضمن احساس فیس میکنیم به خاطر این همه هنرمندی اون هدر بالایی همون ماشیماروست که من اسمشو رو خودم گذاشتم تو گوگل بسرچین میبینن به نظرتون قالبم چطوره؟ ما انقده حال می...
-
قالب
شنبه 27 خرداد 1391 17:46
بچه ها یکی کمک کنه من قالب اختصاصی می خوام چی کار کنم؟
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 خرداد 1391 11:43
-
کاملا بدون شرح
چهارشنبه 24 خرداد 1391 10:36
بچه ها لطفا کسایی که چندش خونشون بالاست نرن ادامه مطلب گفته باشم
-
اعتیاد
چهارشنبه 24 خرداد 1391 10:33
این روزا منو راشی یه اعتیاد زشت به یکی از برنامه های تلوزیون پیدا کردیم من از اون دسته آدما هستم که چی بشه بشینم پای تلوزیون ، اهل سینما هستم اما تلوزیون خیلی کم یه مدته از ساعت 7 عصر که راشی میاد تا 12 شب یکسره میشینیم پای این برنامه که میدونم اصلانم خوب نیست عکسش ادامه مطلبه بله متاسفانه درست حدس زده اید ما کشتی کج...
-
اتاق پدرشوهری
دوشنبه 22 خرداد 1391 14:39
پدر شوهرم توخونشون یه اتاق مخصوص خودش داره و تقریبا هیچ کس حق نداره بدون اجازه حتی تا دم در اتاقشم بره دیروز راشی داشت ساعت دیواری رو درست میکرد گفت برو از اتاق بابا دوتا باتری بردار بیار منم از خدا خواسته مدیونید اگه فک کنید چقد دوست داشتم برا یه بارم که شده برم تو اتاقش و ببینم چیا اونجاست آخه همیشه تعریفشو شنیده...
-
ناب
شنبه 20 خرداد 1391 12:52
چند وقتیه همش دنبال ناب هستم مثلا آدم ناب ، دوست ناب ، حرفای ناب ،صداقت ناب چرا آیا؟
-
من نوشت...
شنبه 20 خرداد 1391 11:33
اونقد دلم برای اینجا تنگ شده بود که نگو ، دلم تنگ شده برای همه دوستایی که امروز به داشتنشون افتخار می کنم به همه شماهایی که نمی دونم چی شد باهاتون آشنا شدم خیلی دوستون دارم خیلی این چند روز خونه مامانم اینا بودم خیلی با بابام حرف زدم منی که در طول عمرم نشده بود یک ساعت با بابام صحبت کنم ، اون روز خیلی راحت حرفای دلمو...
-
اومدیده شدم
پنجشنبه 18 خرداد 1391 22:11
سلام به همه دوستای مهربونم راستش چند روزی مهمونه مامان خانم بودم جای همتون خالی خدا رو شکر روحیه ام عوض شد و خیلی بهترم انشااله میام هم وب تک تکتون سر می زنم و هم مطلب جدید می ذارم همتونو دوست دارم یه عالمه
-
دلم تنگه
شنبه 13 خرداد 1391 10:28
با حس عجیبی ، با حال غریبی / دلم تنگته پر از عشق و عادت ، بدون حسادت / دلم تنگته گله بی گلایه ، بدون کنایه / دلم تنگته پر از فکر رنگی ، یه جور قشنگی / دلم تنگته تو جایی که هیشکی ، واسه هیشکی نیستو ، همه دل پریشن! دلم تنگه تنگه ، واسه خاطراتت ، که کهنه نمیشن دلم تنگه تنگه برای یه لحظه ،کناره تو بودن یه شب شد هزار شب ،...
-
چله
پنجشنبه 11 خرداد 1391 17:17
تصمیم گرفتم چله بگیرم اول از همه چله دروغ و غیبت و شبی 1صفحه از قرآن کسایی که دوست دارن با من هم قدم بشن یا علی
-
دلم اندازه دنیا گرفته
پنجشنبه 11 خرداد 1391 15:49
منو ببخش غریبه که بهت شانس آشنایی نمی دم ... دیگه طاقت دل کندن ندارم .. راستش یه عالمه تایپ کردم اما پرید فقط اینکه دلم گرفته خیلی هم گرفته برام سخت نبود که تو وبش برای من اینا رو نوشته حتی درد نداشت برام نوشته بود ازت متنفرم دردم از اونجاییکه خود کرده را تدبیر نیست خودم کردم و حالا من موندم و عذاب وجدان خیلی وقته...
-
کنجدی
چهارشنبه 10 خرداد 1391 11:07
دلم عجیب یک غیر منتظره خوب می خواد این روزا دلم به جمع سه نفره می خواد دلم یه کنجدی می خواد که بگیرمش تو دلم انقده فشارش بدم تا اشکش در بیاد دلم می خواد اینجوریش کنم دلم ونگ ونگ کنجدی رو می خواد دلم یه اتاق بچه به رنگ صورتی می خواد که خودم همه وسایلشو با سلیقه خودم خریده باشم دلم شیرینی حس خاص مادر شدن رو می خواد دلم...
-
انسانیت
سهشنبه 9 خرداد 1391 18:04
رفتم تو وب نوبهار یه مطلب نوشته بود خیلی خوشم اومد برید حتما بخونید اینجاست چقد خوبه همچین آدمایی هم هستن که آدم هنوزم وقتی نفس میکشه بوی ناب آدمیت رو بشنوه اگه کسایی مثل اینا نبود مگه میشد نفس کشید ، امروز چقد عذاب کشیدم واسه خاطر یه نفر که هیچ ارزشی هم نداشت به خاطر اون مجبور شدم وبلاگ قبلیمو ببندم دلم واقعا بوی ناب...